معرفی کتاب مهندسی بهترین حرکت
این مقاله به همت آقای محمد خیر خواه نگارش شده است
منبع: کانال تلگرامی منابع آموزشی شطرنج :https://t.me/ChessWorldChess
آلکساندر موروزویچ در جریان مسابقات جهانی رپید و بلیتس ۲۰۱۹ در مسکو سوپراستادبزرگ
آلکساندر مورووزیچ در مقدمهی کتاب «مهندسی بهترین حرکت»توضیحاتی دربارهی
پیشرفتهای ناگهانی خود در سطح سوپراستادی شطرنج جهان در فاصلهی سالهای ۲۰۰۲ الی ۲۰۰۴ داده است که بخشی از آن را در اینجا ارایه خواهم کرد.
موروزویچ، متولد ۱۸ جولای ۱۹۷۷ (۴۲ سال) در شهر مسکو است. حداکثر ریتینگی که تا به حال کسب کرده در جولای ۲۰۰۸ و برابر با ۲۷۸۸ بوده است.
او دو بار کاندیدای قهرمانی شطرنج جهان در سالهای ۲۰۰۵ و ۲۰۰۷ شده است.
دوبار قهرمان شطرنج شوروی شده است.
هفت بار در ترکیب تیم شطرنج روسیه در المپیاد شطرنج بازی کرده است.
او در سال ۲۰۰۸، نفر دوم شطرنج جهان بوده است.
اما چرا درباره آلکساندر موروزویچ قصد صحبت داریم؟
چه نکات مرموزی در شیوهی آموزش و تمرین موروزیویچ وجود دارد که احیاناً میتوان در آموزش نسلهای نوجوان شطرنج حرفهای کشور از آن بهرهبرداری کرد؟
منحنی رشد ریتینگ «آلکساندر موروزویچ» در فاصله سالهای ۲۰۰۲ الی ۲۰۰۸ میلادی
ابتدا بهتر است، رشد انفجاری موروزویچ را به صورت منحنی، اعداد و ارقام مشاهده کنیم و سپس پای صحبتهای وی بنشینیم.
همانطور که دیده میشود (با فلش قرمز رنگ نشان داده شده) رشد چشمگیر و انفجاری عملکرد در این دوره ایجاد شده است. بازیکنان حرفهای خوب میدانند که در سطوح بالای ریتینگ، عموماً کاری بسیار دشوار است و عملاً با افزایش تدریجی، آن هم با آهنگی بسیار ملایم متداول است . . . مگر اینکه یک مهارت ویژه به مهارتهای قبلی وی افزوده شده باشد!
اما این مهارت ویژه که استارت انفجاری در سطوح ریتینگ سوپر استادی ایجاد کرده چه بوده است؟
پیشرفت چشمگیر او به حدی بود که در سال ۲۰۰۸، نفر دوم جهان در رنکینگ بینالمللی و با ریتینگ ۲۷۸۸ شده بود
اما راز سربه مهر، پیشرفت انفجاری «آلکساندر موروزویچ» در میانهی سالهای ۲۰۰۲ الی ۲۰۰۸ به روایت خود او در مقدمهی کتاب «مهندسی بهترین حرکت» چه بوده است؟
«سال ۲۰۰۲ یکی از بد اقبالترین دورهی ۱۵ سالهی فعالیت حرفهای شطرنجی من بود. عدد ریتنگم حدود ۸۰ واحد کاهش پیدا کرده و به عدد ۲۶۷۹ رسیده بود (کاملاً از این موضوع شرمنده بودم) و در جدول ردهبندی جهانی به نفر بیست و چندم جهان سقوط کرده بودم.
سرنوشتم چنین بود که اولین برخورد را با آلکساندر شاشین درست در نقطهی بسیار تلخی از جریان زندگی شطرنجیام یعنی بهار ۲۰۰۳ داشته و با این انسان شریف، کوچ، فیزیکدان و مربی فوقالعاده ملاقات داشته باشم. از همان ابتدا ناخودآگاه او را «سَنسَنیچ شاشین» صدا میزدم.
(«سَنسَنیچ» در زبان محاورهی روسی یعنی، «همه فن حریف»، م.خ).
خیلی برایم دشوار است که میزان حمایتهای او را کوچک شمارم. ساعتها گپ و گفتگو پشت میز آشپزخانه منجر به این شد که زندگی نوینی بهعنوان یک انسان و یک شطرنجباز با نگاهی جدید به بازی داشته باشم. با توجه به شکیبائی و هوش ذاتی و خارقالعاده، سَنسَنیچ نه تنها اشتیاق مجدد من به شطرنج را کاملاً بیدار کرد بلکه زوایایی از زندگی که تا آن زمان به دلیل موقعیت سنی و شخصیت عجیب و غریبی که داشتم و از آن غافل مانده بودم را نیز برای من آشکار ساخت.
از نقطه نظر شطرنجی، شاید این سوال منطقی مطرح بود که آیا یک استاد شطرنج شوروی با تجربهی ۳۰ ساله بهعنوان مربی و کسی که در گرایشات خود در زمینهی «الگوریتم جستجوی حرکت» خِبره است، میتواند برای بازیکن نیرومندی مثل من که تا همین چند وقت پیش جزو ۱۰ نفر اول رتبهبندی شطرنج جهان بوده، حرفی برای گفتن داشته باشد و حتی مطلبی در این زمینه بتواند به او بیآموزد؟
پاسخ من به این پرسش هم «بله» و هم «خیر» است:
▪️«خیر»، به این دلیل که تغییردادن ذهن شکلگرفتهی بازیکنی در این سطح، که ۲۶ سال سن دارد و بهدلیل استعداد ذاتی و درک شطرنجی که داشته، موفقیتهای چشمگیری کسب کرده، بسیار دشوار است
▪️«بله» به این دلیل که هر بحرانی میتواند فرصتی برای رشد و شکوفایی بعدی باشد.
دقیقاً در همین دوران بود که نتایج تئوری سَنسَنیچ را کشف کردم و موجب غنا و گسترش افق دید من در زمان انتخاب حرکت گردید. در اغلب موارد ایدههایی که او برای من آشکار کرده بود را با موفقیت کامل بهکار میگرفتم.
بخش عظیمی از موفقترین دوران شطرنجی من یعنی جولای ۲۰۰۳ تا جولای ۲۰۰۴ در حقیقت مدیون گپ و گفتگوی ما پشت میز آشپزخانه در آن دوران بود. بعد از آن بود که مقتدرانه جزو ۵ نفر اول جهان شدم و تقریباً در هر تورنمنتی که شرکت میکردم پیروز میشدم.
بهرغم نزدیک به نیم قرن فعالیت شطرنجی، تقریباً سَنسَنیچ برای بسیاری از محافل شطرنجی همچنان ناشناخته بود، این موضوع محدود به محافل بینالمللی جهان نبود بلکه حتی در داخل روسیه نیز چنین بود. فوقالعاده طبیعت متواضعی دارد و هرگز بهدنبال هوادار یا بههر شکلی گسترش دایرهی تاثیرگذاری خویش و خودنمائی نمیباشد و عملاً هیچ مصاحبهای ندارد. بنابراین تعجبی ندارد که حتی کسانی که با نام او آشنا هستند او را فردی گوشهگیر بدانند که تنها بهدلیل انتشار مطالبی در وب سایت «e3-e5» و معرفی این کتاب در سایت bs-chess در عموم ظاهر شده است.
سَنسَنیچ صرفنظر از اینکه به عنوان یک دانشمند خلاق در منزل نشسته و تئوری هیجانانگیزی که به سختی قابل درک است را ساخته و پرداخته، عملاً مردی با ایدههای بسیار جالب در زندگی است که برای خود اصول بسیار محکم در جنبههای مختلف زندگی دارد و مدافع آنان است. کمتر کسی میداند که در دههی ۱۹۷۰ دقیقاً این شاشین بود که بهرغم محبوب بودن کارپف در نزد او از دادن پشتیبانی عمومی به ویکتور کورچنوی تحریم شده نترسید و او را حمایت کرد. این بدان معنا بود که از نظر وی کمک به برداشتن آزار و شکنجههای انسانی بر تمایلات شطرنجی وی اولویت دارد.
این کتاب در مجموع نشانگر مسیر خلاق شاشین به عنوان یک شطرنجباز، به عنوان یک مربی، به عنوان یک فیزیکدان و نظریهپرداز و بهعنوان یک مرد بسیار شجاع است که تلاش میکند تا دانش خود را در قالب یک سیستم کامل و پویا ارایه کرده تا همانند هر تصور تئوریک دیگر، مفاهیم غیرقابل درک و مبهم را توضیح داده و ژرفای هستهی اصلی پدیدهی شطرنج را درک و شرح دهد.
آنچیزی که در این میان بسیار با ارزش و تحسینبرانگیز است تلاش در این راه و پذیرش این چالش توسط اوست. معدود افرادی وجود دارند که آمادهی نوشتن و گفتگو دربارهی چنین مضامین «جاودانه» باشند و هنوز هم اندک افرادی یافت میشوند که حتی به چنین سؤالاتی بیاندیشند!
ا شیوهی نگاه فیزیکدانی نظیر شاشین، بیشک نوشتن به سبکی ساده دربارهی مدل شطرنج، کاری غیرممکن است. با اینحال نباید بههیچ عنوان دشواری مطالعه و علاقمندی به موضوع، خواننده را هراسان سازد!
ایدهی نویسنده تلاش برای فریب و اتلاف وقت خواننده نیست، بلکه تلاش میکند تمامی جزئیاتی که میداند را به شکلی قابل قبول و گام به گام برای خواننده تصویرسازی کرده تا آنچه را که او پیدا کرده را به خوبی درک کنیم، به عمق آن پی ببریم و بفهمیم که بیانتهاست و به ریشههای تاریخی آن نیز بیاندیشیم.
مهمتر از همه، اینکه حتی در عصر رایانههای فوقپیشرفته فعلی، هنوز «الگوریتم جستجوی بهترین حرکت» به عنوان راز اصلی بازی شطرنج، حل نشده باقیمانده است.
بسیاری از مردم عملاً این موضوع را فراموش کردهاند و بدتر از آن اینکه این موضوع حتی خارج از دایرهی موضوعات مورد علاقه و جالب توجهی عموم خوانندگان مطالب شطرنجی قرار گرفته است.
در عوض آنچیزی که امروزه دغدغهی شطرنجبازان شده و دربارهی آن صحبت میکنند ورود به دنیای بیانتهای گشایش و یا افزایش تعداد مهرههای پوزیسیونهای از قبل محاسبه شده مثلاً از ۶ به ۷ در tablebaseهای موجود است.
مطالعهی این کتاب را به ویژه به شطرنجبازان جوانی که تازه شروع به بازی حرفهای کردهاند توصیه میکنم: چون منجر به آموزش سطح بالاتری برای آنها خواهد شد و بدون جدی گرفتن شطرنج و آموزشهای عمومی، پیروزیهای فردی شما برای تبدیل شدن به یک ورزشکار یا انسان واقعی قطعاً کافی نخواهند بود!
در اینجا باردیگر از آلکساندر شاشین از صمیم قلب بابت نوشتن این اثر برجسته تشکر میکنم و ضمناً یادآوری کنم که این کتاب تنها حکم یک تابلوی اعلان جهت، در مسیر بیانتهای شطرنج را داراست و افقهای جدیدی را برای شما استاد گرانقدر شطرنج نمایان خواهد کرد!»
تمام سخنان فوق توسط سوپراستاد بزرگ آلکساندر موروزویچ در پیشگفتار کتاب بسیار جالب آلکساندر شاشین با نام مهندسی بهترین حرکت بیان شده بود!
نوید به همه شطرنج دوستان کشور که ترجمهی فارسی بخش اول این کتاب نفیس در هفتهی جاری روانهی بازار کتاب خواهد شد و همهی دوستان میتوانند از نظرات نسبتاً سخت اما خارقالعادهی این فیزیکدان، شطرنجباز و مربی معروف و باتجربه که زمانی «آناتولی کارپف» را برای رویاروئی با «بابی فیشر» آماده میکرده، بهرهمند گردند!!
محمد خیر خواه